امروز ملت سر فراز ایران واقعا گل کاشتند. شور نشاط درچهره هر زن مرد نوجوان کودک پیران کهنسال موج میزد امروز روح ملی باوحدتی وصف نا پذیر اقتدار وعظمت خودرا به نمایش گذاشت .امروز همه از دل وجان هروله کنان حاجر وار سعی میکردند تا عقب نمانند همه صدا ها یکی میلیونها قلب برای ولایت درسینه می تپید مشتهای گره شده قلب دشمن نظام وانقلاب ولایت را نشانه میگرفت .امروز من صدای شکستن بتهای توخالی نظامسلطه واستکبار جهانی ودر هم فروپاشیدن دیکتاتورها را شنیدم وصدای فروریختن سه ابلیس جهان امریکا اسراییل انگلیس را شنیدم .امروز روز مرگ ابر قدرتهای ظالم وروز جشن پیروزی مومنان صالحان زمین بود .امروز پیرزنی که صدسال داشت روبه دختر سه سالهای کرد وگفت خوشا بحال تو وآن نوزادی که در آغوش مادش هست پرسیدم چرا ؟گفت. برای این که آنها در عصری زندگی میکنندکه آزادی وشکوه جلال اسلام است عصرما عصر تاریکی بود .او با فرزند نوه ونبیره اش به راهپیمایی آمده بود ومن تعجب کردم چرا ؟رسانه ها میگویند سه نسل چهار نسل با شوق وشور آمده بودند خیلی ها این را یک فریضه میدانستند.امروز روح امام وشهداءحاضر بود امروز روز نصرت خدا براین ملت بزرگ وخدا خواه بود خانمی گفت پارسال پایم درد میکرد نذر کردم بیایم هرسال راهپیمایی باور کنید پایم خوب شد .مردم با اعتقاد می آیند هم راه را میشناسند هم هدف را امروز روز دعا بود برای رهبر برای جانبازان برای ملتهای در بند برای پیروزی مسلمانان امروز همه بسیجی بودند بسیج جدای از مردم نیست امروز پسربچه هایی که تازه زبان گشوده بودند پرچم بدست مرگ برآمریکا میگفتند یکی از انها حتی نمتوانست درست تلفظ کند میگفت مرگ بر آمریا ای ملت سر فراز شیرین ترین چیز دانایی است وداشتن رهبری فرزانه شما همه چیز دارید موفق باشید تا طلوعی دیگر شب خوش
مدیر وبلاگ تسنیم
انجمن مدد کاری حضرت رقیه خاتون س وده سال خدمت صادقانه در راستای فعالیتهای فرهنگی آموزشی مدد کاری وفقر زدایی گامهای ارزندهای تا کنون برداشته است این فعالیتها حمایت از دانش اموزان مستعد نیازمند تا رسیدن به عرصه های علمی فرهنگی اجتماعی و..حمایت از زنان بدسرپرست ایجاد اشتغال وکار آفرینی بالا بردن وارتقائ دانش ومهارتها ی اساسی زندگی تشویق عشایر وروستاییان جهت بازگشت به روستا حمایت از جانبازان ومعلولین حمایت از مادران ونوزادان نیازمند مشکل گشایی ومشاوره رایگان برگزاری جلسات وکلاسهای آموزشی اموزش فرزندان افاقنه ساکن درایران شرکت در مجامع علمی فرهنگی وتشکلهای مردم نهاد انتشار نشریه های محلی با موضوع اجتماعی دینی فرهنگی جذب نیروهای داوطلب برگزار کنند همایش روز جهانی خانواده واولین همایش معیارهای صحیصح انتخاب همسر در اصفهان برگزاری جشنها ومناسبتها و.. تاکنون خانواده های زیادی با حمایت این انجمن به مرحله خود باوری وخودکفایی رسیده اند وروپای خود ایستاده وبا آبرومندی بزندگی تداوم بخشیده اند چه دختران پسرانی که زندگی خود را با حمایت این انجمن آغاز کردهو تولد فرزندشان جشن گرفته اند چه مادران پدرانی که با راهنمایی های این انجمن به جای نفرت وبیزاری دوباره با هم همراه شده وکانون گرم تازه ای را آغاز کرده وفرزندانشان را زیربال وپر خود گرفته اندچه بیمارانی که با حمایت این انجمن از مرگ رهایی وبیاری خدا لباس سلامت پوشیده اندودانش آموزانی که به عرصه های بالای علمی رسیده اند و...این نمونه از ده سال خدمت صادقانه برای رضای خداوسربلندی میهن اسلامیمان را سپاسگذاریم خدا یا برتوفیقاتمان بیفزا موفق باشید
بدینوسیله از همه کسانی که مارا همراهی نموده اندتشکر قدر دانی مینماییم
مسول انجمن صدیقه اژه ای مدیر وبلاگ تسنیم
سلام محمد حسین چقدر امروز چشمت بدر بود به من زنگ زدی وقتی اومدم پریدی تو بغلم بوی عطر تو چه دلنواز بود اما نمیدونم چی شد که گفتی ..چه بوی خوبی داری گفتم بوی محبت توست وتودویدی به طرف اطاقت وگفتی بیا اینجا باهم بازی کنیم من اومدم بازی کردم وتوی بازی چه رفتار متین ی داشتی چقدر زیبا مدیریت میکردی نه تو ببین این را باید این طوری بگذاری بهتره ومن غرق خنده شدم حتی به باباتم میگفتی باید چه بکند میخواستی خودت باشی پاک ودوست داشتنی دوست نداری بزرگتری توحریم بازی تو به توافکارش را تحمیل کند بلکه تو نظر تازه ات را با خوشرویی به اون میفهمونی محمد حسین راستی که بچه باهوش وبا محبتی هستی وقتی ازت می پرسم کی را بیشتر دوست داری میگی خودت گفتی خدا مامان بابا همه را داده پس من اون را اول از همه دوست دارم میگم خوب من را چند تا دوست داری میگی بعد از مامان بابا تورا یک ذره از همه بیشتر دوست دارم میگم ذره چقدره میگی خوب دیگه ذره خودت بفهم محمد حسین راستش من از توخیلی صفات خوب را یاد میگیرم وقتی اسباب بازی را که برات خریده بودیم بهت دادیم خوشحال شدی اما لحظه بعد از من پرسیدی برای محمد رضا هم بخرید افرین برتو دوست کوچولوی من معلم من
اثر صدیقه اژ ه ای مدیر وبلاگ تسنیم
سلام دلم نیامد این اتفاقی را که شاهدش بودم نگویم .البته بخاطر کارم خیلی چیزهامی بینم ومی شنوم .دسته بندیشون میکنم. کد گذاری یک سری آنها را بعد از بررسی کنارمیگذارم .میرم دنبال مطالب واقعی تر. امروز وقتی سر کلاس بودم مفاهیم قرآ ن را تدریس میکردم .بانوی جوان بیست پنج ساله خیلی آرام در حالی که چادرش را جمع میکرد باسرش سلامی داد روی اولین صندلی در ورودی نشست .گوشه ای از دفتر هم تعدادی از مدد جویان با خانم مشاور خیلی آرام صحبت میکردند. من در باره سوره نور برای خانمها میگفتم خانم جوان از جایش بلند شد خیلی آرام آمد جلو یکی ازخانمها باسر اشاره کرد. کنارش بنشیند او نشست بعد از تدریس وپاسخ گویی به سولات قرارشد خانمها قرآن را تلاوت کنند این خانم بلند شد وگفت من نمیخوانم ولی خیلی چیزها آموختم دلم باز شد.بیشتر برایش توضیح دادم اولین باری که مراجعه کرده بود سرووضع جالبی نداشت مضطرب بود میگفت من با قرآن قهرم علت را پرسیدم گفت بخاطر همسرم او ازهیچ اهانتی فروگذلر نکرده من دوسال است از او جدا شده ام آتش انتقام در دلم مشتعل است من میخواهم تغاث ظلمهایی را که به من کرده پس بدهد پس چرا ؟ ....برایش هزار دلیل آ وردم ساعتها با اوحرف زدم مثل آوردم به اوگفتم برو سر کتابخانه هر کدام از قرآن ها که دوست داری برداراومیگفت نه من فقط قرآن خودم را میخواهم من با قرآنهای دیگرقهرم کمکش کردم محبتش کردم گفتم آنچه نیاز داری بگو خدا با توست توتنها نیستی توکه از همسرت جدا شدی دیگر چه فرقی دارد که آرزوی تغاث اورا داری میگفت نمیتوانم بگذرم درباره نماز توجه بخدا عشق به معبود گفتم رویش بوسیدم احترامش گذاشتم واوبادلی پر امید رفت دفعات بعد آمد گفت وقتی در کنار شما می آیم دلم آرام میگیرد گفتم نه توبسوی من نمیآیی به سوی توجه بخود وخدا می آیی من کسی نیستم بغض توی گلویم می پیچید قطرات اشکم را آرام پاک میکردم اومیرفت اما این بار آمد در جلومن نشست گفت حرفم را میخواهم پس بگیرم گفتم به من نگو گفت اتفاق میخواهم بگویم من عاشق خدا وامام حسین زیارت عاشورا هستم مدتی نخواندم ام پریشب خواب دیدم آقایی آمد گفت به من گفته اند جلوی اطاق توگل بکارم گلها را کاشت و رفت من بیدارشدم دلم پراز سرور شده بود وضوگرفتم زیارت عاشورا را خواندم گریستم دیروز ازخیابان عبور میکردم همسایه قدیمی را دیدم از روز وحالم پرسید گفتم اوگفت اما یک خبر همسرت سکته کرده وفلج شده آن موقع خوشحال شدم وحالا آمدم پیش شما گفتم میتوانی همین الآن از اوبگذری توخدا را داری خدا وند انسانها ی خیر را سر راه توقرارداده اوبگریه افتاد دستهای سردش را در دست گرفتم او قرآن را برداشت بوسید وگفت خانم میبخشم باشد قبول میکنم نمیتوانم این همه لطف را نادیده بگیرم گفتم همه چیز ازخداست به اوبیندیش او تورا رها نخواهد کرد خوشحال شددرخواستی داشت انجام شد
مدیر وبلاگ تسنیم
من نمیخوام شاعر باشم مگر شاعری کار آسانی است اونم توی این دور زمانه که دمبدم روسر آدم بار مشکلات را میگذارند. پشت سر هم شعر فرمایشی را به تصویب میرسانند اگر این طوری گفتی این اتفاق می افتد واگر آنطوری سرودی یک غاز نمی ارزه بابا کی دیگه دل دماغ شعر خوندن داره تازه بیشتر سروده ها هم تکراری تقلیدی وباز سازی شده ومونتاز اصلا شعرهای را بدست تومیدن که کپی برابربااصل نیست مال یکی دیگه بنام یکی دیگه حتی چاپ شده وهیچ قانونی وجود نداره که مانع بشه برای همین هست که من نمیخوام شاعر باشم وقتی هرچی اراجیف مورد توجه قرارمیگیره برای خنده وخوش وبش آنوقت صاحبان سلیقه که بارها میگویند شعرت خوبه ولی ما تایید نمیکنیم اونم بخاطر حسادتشون که نمینونندبهتر از خود را ببیننداونوقت توهم بودی جای من نمیخواستی شاعر باشی همیشه کسانی تندیس گرفتند که سبب تحریک غرایز شدند نه اونهایی که برای انسانیت شعرگفتندوزحمت کشیدند اینها را شاعری میگفت .که دلش خون بود وضع حال خوبی هم نداشت .امروزه خیلی ها می آیند اما میبرند ومیروند امروزه بسیاری از ارگانها شعرا را دعوت میکنند همایش موضوعی برگذار میکنند باکلی هزینه تبلیغ وقتی اثرها وحاصل زحمت شعرا را گرفتند بهره بردند میگویند کی بو دکی بود کجا بود تو زمین یا هوا بود این آدم را ناراحت میکند بچه شاعر را پیش میکشید واستوانه ها را کنار میگذارید دست مریزاد میوهای رسیده را له میکنید تا کالها برسند آنهم درادبیات شعر وادب که خون دلها میخواهد درحالیکه هردو لازم ومنظوم یکدگر ومکمل هم هستند ومن
میسرایم نمیخواهم شاعر باشم آنچه من مینویسم هدیه کوچکی از طرف من برای شماست
من نگارنده کلام دلم روشنی بخش بزم انجمنم من نمیخواهم شاعر باشم
شاعری کار آسانی نیست من دوست دار شاعران شیرین سخنم
باشعر تولد یافته ماه بهمنم پر از عطر گل گشته شعر ترم بساط ستم را زبن برکنم بود کهکشانها بزیر پرم
جهان آفرینا تویی یاورم
اثر صدیقه اژ ه ای مدیر وبلاگ تسنیم