امشب شب برانگیخته شدن وتحول اساسی نظام جامعه انسانی برای جدا شدن از ظلمتهای عالم وبه سوی نور گام برداشتن است شب گشودن راز خلقت وشکوه آفرینش شب آسمانی شدن بشر وخالص شدن او شب بیداری وبینایی بصیرت معنوی وملکوتی پیداکردن است شبی که نفسهای هوا لبریز عطر بهاران است وعرشیان جشن وسرور بپا میکنند کتاب آفرینش ورق میخورد وقلب هستی طنین یا محمد سر میدهد شبی که بذر هدایت بربستر زمین افشانده میشود شب برانگیخته شدن محمدص که خود از همه عالم افضل تر است هستی برای وجود نا زنین اوخلق شده است وتو ای مسلمان شیعه بیاری خدا در چنین شبی قرار داری نفسهایت را پر از عطر امشب کن بخوان بنام حقیقت بخوان بنام خدا مشوعزیز دل من زخالقت توجدا توعطر بوی محمد را درعالم پراکند ه کن برانگیخته شو سکون از آن تونیست تحول تغییر توکیستی ؟از چه خلق شدی کتاب خودت را ورق بزن کتاب تو قرآن است پیامبر رحمت واسعه است تو هم بیاد آن شب امشب با دلت برو به قار حرا پایت را جای پای محمد بگذار لبیک گوی او.باش اوتورا میبیند ومیشنود درنگ مکن تواحسن هستی تواحسان هستی تونور هستی نور تواز نورمحمد است مبادا به سوی ظلمت لغزاند ه شوی مراقب باش
اثر صدیقه اژ ه ای
مدیر وبلاگ تسنیم
چیزی که امروز بنام بیکاری مطرح میشود در حقیقت تن ندادن بکار است .وگرنه کم وبیش کار وجود دارد بسیاری از مردم دوست ندارند ویا کسر شان خود میدانند که برای امور زندگی کارکوچک انتخاب کنند اکثر میخواهند شغل پر در امد امکانات وتسهیلات وباپرستیژ داشته باشند.اما گذری به زندگی مشاهیر بزرگ
افلاطون حکیم وقتی در مصر سیاحت میکردخرج سفر خود را از روغن فروشی در می آورد.
سینوزاوقتی که مباحث فلسفی خود راشروع کردبا پاک کردن شیشه امرار معاش میکرد
لینه گیاه شناس معروف با کفشدوزی پایه مجد خود رااستوار کرد
نیوتن در ضرابخانه کار میکردوسکه های 1694 تحت مراقبت او زده می شد
ادیسون روزی 16 ساعت مرتب کار میکردوغالبا روی صندلی میخوابید
ناپلئون در شبانه روز بیش از پنج ساعت نمیخوابید .اوبخل عجیبی در صرف اوقات روز نشان میداد.
کلبروزیرلویی چهاردهم تحمل بیکاری را نداشت ومعتقد بودچنانچهبه مجازات بیکاری محکوم شودشش سال زنده نخواهد بود.
هنگامی که هیوم تاریخ انگلستان را مینوشت روزی 13ساعت کار میکرد
سیلی منجم مشهور سمسار بود .
دانیل ویستر یک باراظهار داشت آنچه شده ام نتیجه کار است من سراسر عمرم لقمه ای بدون زحمت نخورده ام
زندگی ابن سیناعبارت بوداز کار کردن وفکر کردناین نابغه دهر روزها را صرف رسیدگی به امور دیوان وشبهارا به
مطالعه وتحریر سپری کرد
پرفسور پوپ اغلب شبها از رختخواب برمیخواست تا افکاری را که از خاطرش خطور کرده یاداشت نماید
گرد آورنده صدیقه اژه ای
مدیر وبلاگ تسنیم
چیزی بنام غم وجود ندارد.
طفلی که از شهادت باباخبر نداشت جز آ رزوی دیدن روی پدر نداشت
آن طفل دراسارت جور یزیدیان تاب وتوان خوردن سیلی دگر نداشت
برپیکرضعیف خودآ ن طفل خسته جان جز جای تازیانه دشمن اثر نداشت
اومرهمی بر آبله پای خویشتن جز خار راه شام بلا بیشتر نداشت
آ ن طفل در خرابه بی فرش بالشی جزپا ره خشت وسنگ جفازیر سر نداشت
درخواب رفت وروی پدر را بخواب دید طفلی که غیر روی پدر در نظر نداشت
باشور وشوق گفت بابا خوش آمدی آ ن طفل منتظرکه بجز چشم تر نداشت
آن خسته دل برای پذیرایی پدر قوتی بغیرغصه وخون جگر نداشت
آن طفل روی دامن بابا حکایتی غیر از جفای فرقه بیدادگر نداشت
بیدار شد زخواب وپدر را ندید وگفت عمه مرا مگرپدر اکنون به بر نداشت
ای عمه جان چه شدپدرم ازچه رفت زود با خویش عزم بردن ما را مگر نداشت
ناظر.چو دیداوسر بابای خویش را
افتاد آنچنانکه سر از خاک برنداشت
اثرمحمود مرتضوی نایینی متخلص- ناظر
انجمن مددکاری حضرت رقیه خاتون اصفهان وانجمن ادبی شیدای اصفهانی
مدیر وبلاگ تسنیم
درسفر پیدایش گم شده ام را پیدا کردم گمشد ه ای که بامن بود ونمی شناختمش
این نخستین گام من برای خود شناسی بود
اما بعد از آن
به هر گمشد ه ای رسیدم احساس خوشی به من دست دادخدا را شکر کردم زیرا کمی از بار مسولیتم کاسته می شدمسیر طولانی فرصت کم با آتش شوقی دردل وشوری در سر بادل وجان همچنان در حال عبور از مکانی ومقامی بودم این نیمی از کار من بوددر این مسیر رنج فراوان تحمل نمودم لب به شکوه نگشودم زیرا ؟ این رنج طعم دلچسبی داشت در این سفر تجربه ها اندوختم وعجایب فراوان دیدم وآنگاه در تداوم سفر خویش به سفر نیایش راه یا فتم آنجا که عشق بود جان نفس بود وامید بصیرت وآگاهی در این سفرعشق بود وشیدایی اشک بود خلسه وسکوت دیدنیها بسیار که نتوان بیان نمود ودلنوازیها وآرامش امنیت لذت جاودانه نه آنی . ودرسفر ستایش تواضع فروتنی خشنودی رضایت آنکه .می پرستمش من بودم محبوب من هستی من جایی که ملال نیست بجز هستی من وحقیقت که نیستم من هرچه هستم .هستم ازاوست
اثر صدیقه اژ ه ای
مدیر وبلاگ تسنیم