من در کلاس اول خوب گوش دادن را از معلمم یاد گرفتم خیلی از بچه ها وقتی معلم درس میداد با هم حرف میزدند ودایم رونیمکت لول
میخوردند در کیفشان را با زو بسته ویا دنبال مداد وتراش پاک کن میگشتند یواشکی خوراکی میخوردند یک روز که داشتم به بچه کنار دستیم
نگاه میکردم خانم معلم مرا صدا زد وگفت من چه گفتم من که خوب گوش نداده بودم قلبم ریخت روهم گفتم خانم چی. یکی از بچه دوید تو
حرف وگفت من بگم ؟ خانم اجازه داد او گفت. همه برای او دست زدند ومن اون روز توکلاس از خانم معلم بچه ها خجالت کشیدم احساس
کردم شاگرد تنبل وبازی گوشی هستم از آنروز به بعد همیشه وهمه جا سعی کردم خوب گوش بدهم تا خوب بفهمم
اون سال وسالهای بعد شاگرد خوب کلاس بودم ودر کلاس زندگی هم این را خوب رعایت کردم بخاطر همین همیشه از معلم کلاس اولم خانم
مدرس ممنون هستم نمیدونم کجاست بهر حال همیشه تا هستم به خوبی از اویاد میکنم ودستش ومیبوسم
اثر صدیقه اژ ه ای مدیر وبلاگ تسنیم
ازمن نخواه آنچه را تومیخواهی بنویسم من وتو در دریای زندگی هردو شنا میکنیم وهر کدام با نگاه خود دنبال صید خویشیم من دوست دارم به
عمق این دریا بروم و تودوست داری در سطح شنا کنی وقتی در سطح هستی امواج نرم وآرام را میبینی همراه با امواج فراز وفرود داری
مجذوب آن میشوی وعکس واره های حیات را نظاره میکنی هرچه پایین تر بروی با پدیده های بیشتری مواجه میشوی وگاهی عمق این دریا تورا
به شگفتی می آوردورنجهای هستی بیشتر به سراغت می آیدتا جایی که دیگر نه خود را میبینی ونه امواج کف آلود وفراز ونشیبهای دریا را
هرچه عمیق تر شنا کنی خود را بیشتر به کشف نا شناخته ها نزدیکتر میبینی وآنوقت چیزی که باخود به ارمغان می آوری با ارزشتر وگرانقیمت
تر خواهد بوداما خیلی ها نمیتوانند ارزش آن را بفهمند آنوقت به تومعترض میشوند که چرا؟ توبه آنها میگویی از من نخواه آنچه را تومیخواهی
بنویسم وقتی که شاهد رنج و درد تبعیض فساد تباهی نسلها هستم ووقتی خیلی ها لب دریا خوابشان برده وممکن است امواج سهمگین
آنان راببلعد من چگونه ساکت باشم وفریاد برنیاورم تا بیدارشان کنم
اثر صدیقه اژ ه ای مدیر وبلاگ تسنیم
اگر بال داشتم لجظه ای درنگ نمیکردم مسیرهای طولانی را خستگی نا پذیر میپیودم تا به تو برسم وتورا از رنج و محنتی که داری برهانم
غذایم را بتوببخشم وتورا کمک کنم تا از مصیبتی که دچارش شده ای نجات دهم هر شب وقتی سفره افطاری را میگشایم وبوی عطر غذا در
فضای خانه می پیچد من ومادرم بیاد تو هستیم وبرای نجات تو ای کودک معصوم وای مادر بی پناه سومالی دعا میکنیم
وقتی سیما وضعیت تورا نشان میدهد قلب کوچکم درد میگیرد دیشب به پدرم گفتم ایکاش ما آدمها بال داشتیم ومیتوانستیم پرواز کنیم
وخواهرم به من خندید وگفت خوب ما هم میتوانیم پرواز کنیم با هوا پیما ومن که قطرات اشک امانم نداد هق هق کنان گفتم تونفهمیدی من
چه میگویم تودر خانه ای مرفه نشسته ای چه خبر از گرسنگان سومالی داری وپدرم مرا بوسید وگفت خوب پسرم ما هر چه قدر بتوانیم
کمکشان میکنیم ومن گفتم غیر از کمک مالی آنها احتیاج به محبت دارند احتیاج به نوازش دارند منظورم کودکانی است که بی پدر ومادر شده
اند وخواهرم گفت مادرانی که کودکشان را از دست داد ه اند احتیاج به همدلی ومحبت دارندومن گفتم حالا منظورم را داری می فهمی اگر بال
وپر داشتیم آنان را زیر بال وپر خود میگرفتیم تا درد ورنج خود را فراموش کنند
اثر صدیقه اژ ه ای مدیر وبلاگ تسنیم
پیشنهادی دارم برای خودم وهمه هم اکنون فصل رویش شکوفه های معنویت وسرسبزی ریاحین انسانیت است بوی عطر رمضان بهار جانها
وروانها در فضا جاری است فصل رویش وریزش باران رحمت الهی است این باران میبارد ونسیم میوزد خورشید ولایت نور افشانی میکند بیایید
این فرصت ناب را درک کنیم وعلفهای هرزی که در اذهان روانهایمان سبز شده وجین کنیم وبرای همیشه ریشه کنشان کنیم علفهایی چون
شک تردید و سوء ظن دروغ ریا وکبر وحب نفس هوا پرستی بخل حسد وغیره را..بیایید با داس اراده وتبر ایمان قامت طاغوت درون وبرون را در
هم بشکنیم تا بوی نسیم رمضان سرشارمان کند ودر جرگه انسان والا وبا کرامت قرارمان دهدچرا ؟که قانون نظام عالم بر این استوار گردیده
لیس للانسان الا ما سعی
اثر صدیقه اژه ای مدیروبلاک تسنیم