عکس از روزنامه جوانا ن مروز
اگر من شاعر قطب جنوب بودم میان برف ویخها میسرودم کجایی ای گرمای وجودم ای همه بود ونبودم گرمای عشق تو برتار وپودم
تویی نماز قبله وجودم
در سرزمینهای یخی دلم توهمچون خورشیدی که مرا آرام آرام ذوب میکند وچشمه های حیات بخش جاری عشق را
برای محبت کردن به جهانیان جاری میکند. ومن با همه وجود در شیارهای یخ بسته عصر حاضر همراه با پنگوئن های مهربان وپرندگان قطبی بچه گوزنهای غریب را باجاری شدن حیات وزندگی یاری میدهم وصدای نغمه سرایان چشم براه خورشید را به گوش جهانیان میرسانم
و - وقتی سوار سورتمه میشوم ودر میان کاجهای برفی بلند قامت وجنگلل های پر فرازو نشیب تنها دوچشم گرم من است که به دنبال تومیگردد من قندیل یخ بسته ای را برای تقدیم کردن بتو در مشت میگیرم اما وقتی بتو میرسم ذوب شده است
وتوتعجب میکنی چگونه قندیل یخ در دست من ذوب شد ومن میگویم از حرارت خورشید قلبم
تقدیم به شما مهر ورزان
اثر صدیقه اژ ه ای مدیر وبلاگ تسنیم