یکی دوماهی بود که دل تودلم نبود تا اسم اما رضارا کسی بزبان می اورد بغضم میشکست میزدم زیر گریه روز شب برام فرقی نداشت تا بامام رضا حرف نمیزدم خوابم نمیبرد دلم مال خودم نبود من داشتم کبوتر میشدم وودور ضریح نورانیش طواف میکردم ذهنم پر از عطر حرم می شد چندین بار اول صبح که به من فامیل دوستان زنگ میزدند واز صدام متوجه میشدند دارم گریه میکنم یکه میخوردند چی شده چه اتفاقی ومن برای این که نگران نشوند به گریه میگفتم خبری نیست دلم هوای زیارت امام رضارا کرده دلم پر ازمجبت مهر آقا ومولاشده وانها نفس راحتی میکشیدند میگفتند مارا تر سوندی وای خدایا دست خودم نیست من شیدای امام رضا هستم تا این که روز چهاردهم عازم سفر شدیم شوق شعف زیارت دلم شاد شد آداب زیارت را بجا آورده رفتم تا پای ضریح روحانی او در حق همه دعا کردم حرف زدم وبعد سکوت من بودم زایران دلسوخته گردا گردش و...چند روزی بودیم برگشتیم خیلی این زیارت به من کمک کرد تا بغض گره خورده ام باز شود .بهترین عیدی بود برایم این زیارت عنایات خدا وند بود با خودم گفتم شیدا چه چجایی از اینجا بهتر روح سر گشته دمی شد آرام وخدا را هزار بار شکر گره خورده قلبم به محبت ولایت اهل البیت ع دنیا وآخرت آباد با وصل شدن به آنان میسر خواهد شد وهست .
اثر صدیقه اژه ای مدیر وبلاگ تسنیم