دنیا مثل تومور سربازی شده که ازش عفونت زده بیرون.حالاکدام طبیب مصلحی که بخواهد وبتواند آن را درمان کند. واین ریشه را بخشکاند
مردم هم که سلولهای همین پیکرند.بالاخرهسم وعفونت ایجاد شده در اونها بی تاثیر نیست.آنچه که از دست مردم برمی اید البته از دست
سلولهای هوشمند وتوانا این که زنگ هشدار را به اندازه توان خود به صدا در آورند.واز سکوت وبی تفاوتی وپی کار خود رفتن ابا کنند چرا ؟که بی
توجهی وگرفتارشدن وپذیرفتن هماناو نابودشدن آهای آهای.دنیا باهمه امکاناتش به نقطه ای رسیده که باید بدادش رسیدوگرنه همه را گرفتار
میکند.یک زمانی دنیا در خواب بودوهمه آرام زندگی میکردند.زندگی ساده با ساده باوری ادامه داشت کمتر کسی پیدا میشد ادعا کند همه
چیز عالم مال اوست علم قدرت ثروت و...مردم هم مثل گوسفند رام چوپانان خویش بودند.حال چوپان همدست گرگ بود یا دزد گله وغیره
اما امروز این قابل پذیرفتن نیست .دنیا توسعه پیدا کرده باز شده اتفاقات جدیدی رخ داده .مسیر زندگی را دگر گون کرده
تغییر در همه عرصه ها واندیشه ها ونگاهها ورفتار ها وبخصوص انتخاب نقش جدیدی را پدید آورده است.این تغییرمیتواند موثر یا ناکار آمدی خود
را نشان دهد مهم این است که هر کس به اندازه خود میتواند موثر واقع گردد بخصوص که زنگ هشدار را فراموش نکند هم برای خود وهم برای
دنیاهمه باید متحد واستوار پابرجا شوند برای ریشه کنی این تومور خطرناک و...
اثر صدیقه اژ ه ای مدیر وبلاگ تسنیم