روزهای زیادی بعد از صبحانه حدود ساعت ده ازخانه میرفتم بیرون وهر روز حدود یکساعت در خیابان بلند طولانی یانگ قدم میزدم با دقت به اطراف ونحوه برخورد ودادستد رفت آمد عابران توجه میکردم راستش رفتار آنان مودبانه بود وبا هر عبور کلمه آیم ساری مثل نقل ونبات ردو بدل میشد.پیر مردان زنانی را دیدم مرتب منظم با کهولت سن خودشان در وپنجره خانه اشان رنگ میزدند یا شاخ برگ درختان میبریدند جمع آوری میکردندکار در خانه تفریح آنان بود به نظر میرسید در کنار هم خوشبخت هستند هر رهگذر خارجی اغلب قلاده سگ بدست با سگش قدم میزد از خانه ها صدای واق واق سگ می آمد وزنان دختران جوان با آن هوای سرد مثل این که مجبور بودند باشلوارک لباسهای نیم تنه بیرون بیایند تاجایی که پاهایشان از سرما سیاه شده بود آنجا خیلی از رفتارهایشان با ما تفاوت دارد ایرانی هم بود وبخصوص عربها بیشتر پایبند آداب ورفتار اجتماعی مذهبی خود بودند با پوشیه هم به خیابان می آمدند حتی در فروشگاهها وبالمارتهای بزرگ دختران مسلمان با مقنعه بودند اما من هرروز در خیابان یانگ قدم میزدم وبا خدا حرف میزدم دعا میخواندم بخصوص دعای فرج یک ایرانی به من گفت حواست باشد تو کجا آمده ای گفتم حواسم هست من از مکان بزرگی به قسمت کوچکی از زمین خدا آمده ام جایی که طبیعتش بکر است وزیبایی طبیعی بیشتر به چشم میخورد خود این مردم کاری نکرده اند آب وهواجغرافیای طبیعی وزیستی آن چنین است آبشا رنیاگار ا را اینان خلق نکرده اندمن اینجا امده ام تا شکوه طبیعت خدا رانظاره کنم وبیشتر به عبادت او بپردازم واین ایرانی گفت چقدر نگاه تو با همه فرق میکند خیلی ها نماز حجاب را کنار گذاشته اندگفتم اینان غافل هستند خود باخته فراموشکارانی که زود از اصل خود دور شده اندوخدارا بنده نیستند و.. تفاوتی که من دیدم این که ظاهر عالم را گرفته اند همه چیز برایشان ظهور است وبه غیر از آن نمیتوانند بفهمند البته به خرافات پایبند هستند ساحر ورمال پیشگو رابهتر از عیسی موسی ع محمد ص می فهمندبرخی هم علم زده شده اند عقلشان به چشمشان است اشتباه نشود خود ما هم عیوبی داریم ونقاط ضعفی که همین ها عامل ومانع پیشرفت معرفتی ما شده اند
اثر صدیقه اژ ه ای مدیر وبلاگ تسنیم