یکی از راههای بدست آوردن روزی حلال وکسب کار موفق دراین است که انسان هر روز کاری خودراباتلاوت وتدبردر چندآیه ازقرآن کریم آغازکند. واجازه بدهد قرآن درزندگی کاری او وارد شود تانتیجه خیروبرکت آن شامل حالش گرددمتاسفانه امروزه به همه چیز درامور کسب کار توجه میشود. جز این مطلب مهم واساسی امروزه تبلیغ وهزینه های گزاف اسرافکاریها جزئ امور اصلی شده وآن معنویت ونگاه عمیق توکل بخدا وتمسک به قرآن کمرنگ شده است روزانه بامردمی روبرو میشویم که ورشکسته وآسیب جدی شغلی دیده اندویا باآنکه کار رادارند ادامه میدهند امادرآمدشان برکت وخیری برایشان ندارد کته قابل توجه این که تلاوت وتوکل از یکطرف وتوجه به حلال وحرام درنحوه اداره اموراتشان نقش بسزایی دارد که به آن بی اعتنایی میکنند

  اثر صدیقه اژ ه ای                       مدیر وبلاگ تسنیم

نکته قابل توجه اینکه کسانی هم که حقوق دولتی ومعینی دارند به خیر وبرکت گرفتن از قرآن بی نیاز نیستند وباید در خدمت رسانی وکار خویش احکام واخلاق اسلامی را رعایت کنند تا موفق وسر بلند با عزت گردند

چند سالی هست که نمایشگاه کتاب دربیمارستانهارایج شده که کار پسندیده ای است اما یک نکته بسیار مهم این که هنوز قرآن که شفا ورحمت است جایی دراین مکانها نداردبخصوص در زمینه های درمانی وروانی این کتاب بی نظیر. همه بیماریهابادرمان وتوجه  پزشک ومراقبتهای دوران نقاهت تحت نظر هستند اما جنبه دعایی وتوجه به مبدائ همه خیرها ونیکی ها جایش خالی است  خواندن وتلاوت قرآن جهت شفا بسیار موثر است وگاهی چنان اعجازمیکند که مجربترین متخصصها متحیر میشوند وتنها چیزی که میگویند این یک معجزه است کسانی را میشناسم که با تمسک به قرآن ونذر ختم قرآن بطور کلی شفا یافته اند وسالها است در نهایت سلامتی زندگی میکنندورود قرآن در هربخشی از زندگی انسان میتوند یک راهگشای موثر باشدبیمارانی را میشناسم که باایمان به ختم کردن قرآن در تخت بیمارستان از بیماری مهلک نجات یافته اند

 اثر صدیقه اژه ای                مدیروبلاگ تسنیم

اولین طلایی که هدیه گرفتم از دست پدرم بود اونم با هزار قربون صدقه خانواده من اولین وتنهاترین دختر برای پدرو مادر وپدر بزرگ ومادر بزرگ پدریم بودم همه ما توی یک خانه قدیمی بزرگ زندگی میکردیم عمه های پدرم هر روز به این خانه آمد ورفت داشتند برایم اسفند دود میکردند .میگفت پنج سالم بود که مادرم از دنیارفت اما مادر بزرگم مثل مادر بود برام بگذریم سال اول روزه داری من شروع شده بود نزدیک ظهر دلم قار وقور میکرد دلم ضعف میرفت اما همراه مادر بزرگ عمه هام میرفتم مسجد تا نزدیک غروب وقتی بخونه برمیگشتم توراه کلی خوراکی خریده بودم وپدرم هم برام یک سینی خورا کی رنگ وارنگ گذاشته بود زولبیا بامیه شکلات انگور سیب وخیار ومن میرفتم سینی را میگذاشتم توی طاقچه وهی نیگاش میکردم بوی کباب شامی سبزی خوردن تازه ونان داغ سفره قلمکار وتاره فیروزه صدای قلقل سماور دویدن وبازی برادرم وسط سفره صدای خش خش آب هندوانه گیری تکه یخی که پدرم توکاسه می انداخت مرا بخود مشغول میکرد تا وقت افطار برسه اما وقتی چندتا لقمه میخوردم سیر میشدم وتا سحر وقت بود که خوراکیهای دیگر را بخورم وسر همین خوردن شیرینی های ماه رمضان چند روز گوش درد گرفتم پدرم بهم خنکی میدادتاخوب شدم چند تایی از روزه ها را نگرفتم بخصوص اینکه سحر سختم بود بیداربشم گیج خواب بودم اما این سختیها گذشت وحالا بالباس نویی که برام خریده بودند دستم را گرفتند وبردند تونماز عید فطر وچقدر خوشم اومده بود جشن بود دعا ونماز شکر منم همراه خانمهای بزرگ ایستادم بنماز همه بعد از نماز با هم دست میدادند تبریک میگفتند وهمه اونهایی که آشنا بودند باما مرا میبوسیدند ومیگفتند تواز همه ما پیش خدا عزیزتری ومن درست نمیدونستم چرا ؟اونها میگفتند توهنوز گناهی نکردی خوشا براحوالت وقتی بخونه اومدیم پدرم باذوق وشوق اومد النگوهای طلا را تودست راستم کرد ومن اونروز تا چند وقت بعد اونها را به همه نشان میدادم تا اینکه مهرماه شدومن رفتم مدرسه وتوی مدرسه بود که یکی از اونها گمشد واونروز معلم کلاس اجازه ندادزنگ تفریح بچه ها از کلاس بیرون بروند تاالنگوی من پیداشد خانم معلم گفت اون را میدم به پدر یامادر بزرگت اومیگفت .وقتی خوب فکر میکنم میبینم تنها چیزی ک باعث شد من در مسیر درست قرار بگیرم تشویق بجابود در مورد توجه به مسایل دینی که سر لوحه زندگی هر انسان موحداست

                   اثر صدیقه اژ ه ای                       مدیر وبلاگ تسنیم

اول از همه سلام روز بخیر در نشاط وامنیت وتندرستی کامل دوم این که من نمیدونم چرا ؟امروز از رنگی که نوشتم خوشم اومد سوم یک مطلب تازه گفتگو با اعضای بدن وعهد بستن بااونها اینم کاری که از سالها پیش انجام میدم ولی امروز مدونش کردم ارسال برای دوستان خوب فضای مجازی چهارم چرا؟خوشم اومد گفتم شاید یک سر سوزن با خودت فکر کنی چطوری مگه میشه پنجم اولین گفتگو وقول قرارم را با چشمام گذاشتم نه برای اینکه استرلیزه شون کنم مقدس مآبی در بیارم بلکه بهشون یاد بدم که به هر چیزی که میرسند درست نگاه کنند چپ را راست وراست را چپ نبینند اصلا بخودشون یاد بدهند انسانی والهی نگاه کنند به هر صحنه ناهنجاری که اعصاب را میریزه بهم وقوه توهم گمان وسوئ ظن هوسهای آنی را تحریک میکنه نگاه خریداری نکنند به هر چیزی که ازاد اندیشی را از آنان سلب میکنه نگاه نکنند برای دیدن حقیقت پلکشون را نبندند به ناموس ومال مردم نگاه نکنند دنبال قدرت طلبی وقلدری زیاده خواهی نگردندبرای خودشون عزت قایل باشند یادشون باشه که حق ندارند به حریم خصوصی مردم وارد بشوند .هرزه گردی نکنند هواسشون باشه نسبت به خود واطراف خود مسئول هستند .به چشمهام گفتم آدم باشید وآدب احترام نسبت به آیات خدارا بجای آورید در برابرخالق خویش خاضع باشید ودر برابرپدر ومادر خود بال وپر تواضع بگشایید به آنان با محبت نگاه کنید با همسر فرزند خود مهربان وصاذق باشید از دروغ گفتن بپرهیزید به چشام گفتم کتمان کننده حق نباشید از دور شدن از خدا بترسید نگاه دزدانه نکنید ونمیدانم چه شد مثل اینکه باران رحمت نازل شد دیدم صورتم خیس باران اشک شد وقطرات درشت اشک باضربان وتپش قلبم عجین شد ومن دیدم که میتوان همراه کرد اعضای وجوارح را بااندیشه ونوع نگاه خویش وآنان را مدیریت نمود واز بد دیدن وولگردی های ویرانگر در امانشان داشت

       اثر صدیقه اژ ه ای                                        مدیر وبلاگ تسنیم

      پنجره دلم را بروی جهان گشودم

خورشیدی درخشانتر وزیباتر از محبت ندیدم آن را به همه کسانی که دوستشان دارم اهداء نمودم وبتوکه عزیزترینی

اثر صدیقه اژ ه ای                                   مدیر وبلاگ تسنیم