سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و در ستایش انصار فرمود : ] به خدا آنان اسلام را پروراندند چنانکه کره اسب از شیر گرفته را پرورانند ، با توانگرى و دستهاى بخشنده و زبانهاى برنده . [نهج البلاغه]
طلیعه مهر
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» اولین هدیه

اولین طلایی که هدیه گرفتم از دست پدرم بود اونم با هزار قربون صدقه خانواده من اولین وتنهاترین دختر برای پدرو مادر وپدر بزرگ ومادر بزرگ پدریم بودم همه ما توی یک خانه قدیمی بزرگ زندگی میکردیم عمه های پدرم هر روز به این خانه آمد ورفت داشتند برایم اسفند دود میکردند .میگفت پنج سالم بود که مادرم از دنیارفت اما مادر بزرگم مثل مادر بود برام بگذریم سال اول روزه داری من شروع شده بود نزدیک ظهر دلم قار وقور میکرد دلم ضعف میرفت اما همراه مادر بزرگ عمه هام میرفتم مسجد تا نزدیک غروب وقتی بخونه برمیگشتم توراه کلی خوراکی خریده بودم وپدرم هم برام یک سینی خورا کی رنگ وارنگ گذاشته بود زولبیا بامیه شکلات انگور سیب وخیار ومن میرفتم سینی را میگذاشتم توی طاقچه وهی نیگاش میکردم بوی کباب شامی سبزی خوردن تازه ونان داغ سفره قلمکار وتاره فیروزه صدای قلقل سماور دویدن وبازی برادرم وسط سفره صدای خش خش آب هندوانه گیری تکه یخی که پدرم توکاسه می انداخت مرا بخود مشغول میکرد تا وقت افطار برسه اما وقتی چندتا لقمه میخوردم سیر میشدم وتا سحر وقت بود که خوراکیهای دیگر را بخورم وسر همین خوردن شیرینی های ماه رمضان چند روز گوش درد گرفتم پدرم بهم خنکی میدادتاخوب شدم چند تایی از روزه ها را نگرفتم بخصوص اینکه سحر سختم بود بیداربشم گیج خواب بودم اما این سختیها گذشت وحالا بالباس نویی که برام خریده بودند دستم را گرفتند وبردند تونماز عید فطر وچقدر خوشم اومده بود جشن بود دعا ونماز شکر منم همراه خانمهای بزرگ ایستادم بنماز همه بعد از نماز با هم دست میدادند تبریک میگفتند وهمه اونهایی که آشنا بودند باما مرا میبوسیدند ومیگفتند تواز همه ما پیش خدا عزیزتری ومن درست نمیدونستم چرا ؟اونها میگفتند توهنوز گناهی نکردی خوشا براحوالت وقتی بخونه اومدیم پدرم باذوق وشوق اومد النگوهای طلا را تودست راستم کرد ومن اونروز تا چند وقت بعد اونها را به همه نشان میدادم تا اینکه مهرماه شدومن رفتم مدرسه وتوی مدرسه بود که یکی از اونها گمشد واونروز معلم کلاس اجازه ندادزنگ تفریح بچه ها از کلاس بیرون بروند تاالنگوی من پیداشد خانم معلم گفت اون را میدم به پدر یامادر بزرگت اومیگفت .وقتی خوب فکر میکنم میبینم تنها چیزی ک باعث شد من در مسیر درست قرار بگیرم تشویق بجابود در مورد توجه به مسایل دینی که سر لوحه زندگی هر انسان موحداست

 

                   اثر صدیقه اژ ه ای                       مدیر وبلاگ تسنیم



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » تسنیم ( یکشنبه 92/4/23 :: ساعت 5:49 صبح )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

بتوانایی های خودمان
امریکا هیچ غلطی
پر وانه روح
هیچ کشوری در جهان نیست که
دخترا دنبال محبت گمشده اند
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 32
>> بازدید دیروز: 13
>> مجموع بازدیدها: 96751
» درباره من

طلیعه مهر

» فهرست موضوعی یادداشت ها
.هرکس بما محبت کرد بایدبا محبت بیشترپاسخش دهیم -به گل آب میدهی ب . انسان زمانی پیر است که نخواهد تغییر کند . ایکاش که صاحب عمل بودیم همانگونه که صاحب نظریم . برخیز وغنیمت دان این موسم روحانی هم شادبزی ایدل هر چند که بتوا . بسیاری از مردم دنیا یا کافرند یا مشرک پست ترین چیزها را تقدیس وپ . خوشبختی پشت در خانه است به موقع دررا بازکن . در زندگی فرصت جو باش نه فرصت طلب-دنیا فاصله ای بین اذان تا نماز . زندگیم را مدیون توهستم مادر . هزار صلوات وهزار لا اله الله وهزار صلوات هزار بسم الله برای نجات . وقتی انسان میتواند ربانی باشد چرا؟شیطانی میشود علم زمینی است .
» آرشیو مطالب
اسفند 89
فروردین 90
اردیبهشت 90
خرداد 90
تیر 90
مرداد 90
شهریور 90
مهر 90
آبان 90
آذر 90
دی 90
بهمن 90
اسفند 90
فروردین 91
اردیبهشت 91
خرداد 91
تیر 91
مرداد 91
شهریور 91
مهر 91
آبان 91
آذر 91
دی 91
بهمن 91
اسفند 91
فروردین 92
اردیبهشت 92
خرداد 92
تیر 92
مرداد 92
شهریور 92
مهر 92
آبان 92
آذر 92
دی 24
دی 25
دی 29
دی 28
دی 92
بهمن 92
اسفند 92
فروردین 93
اردیبهشت 93
خرداد 93
تیر 93
مرداد 93
آبان 93
مهر 93
دی 93

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
سرچشمه ادب و عرفان : وب ویژه تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید
وبلاگ شخصی حامد ذوالفقاری
.: شهر عشق :.
وب سایت روستای چشام (Chesham.ir)
جام جهان نما
غزلیات محسن نصیری(هامون)
تا خدا راهی نیست
دانستنی / سرگرمی / دانلود

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان











» موسیقی وبلاگ

» طراح قالب